ریشه های اسلاوی لاتین باستان

ریشه های اسلاوی لاتین باستان

ترجمه: ناهید مثمر

این مقاله برای استفاده ی زبان شناسان ، پژوهش گران و منتقدان عرصه ی تاریخ و باستان شناسی گردآوری
و ترجمه شده است.در زیر با روش هایی که آناتولی فومنکو و گلب نوسوفسکی مقوله ی زبان را بررسی
کرده اند آشنا خواهید شد.

روش مقایسه ی کلمات در بین زبانها: کشف کلماتی از زبانهای مختلف که طنین و معنای مشابه دارند.

پس از اینکه چهارچوب تاریخ را با استفاده از روشهای ریاضی و نجومی بازسازی کردیم، نگاه به مقوله ی
تکامل زبانها و خطوط جالب خواهد بود. در امپراتوری مغول، زبانهای اصلی ترکی و اسلاوی بودند.
زبان ملی اسلاوی بود. بعد از فروپاشی امپراتوری، اصلاحگران تصمیم گرفتند که به منظور استقلال
زبانی ولایات تجزیه شده از مادرشهر، برای آنها زبانهای جدیدی بسازند.

قبل از آن در قرون 17 – 16 حاکمان جدید، مردمان خاصی را که وظیفه ی اختراع زبان جدید را داشتند،
فراخواندند. این دلیل ابداع علم زبان شناسی بود. در آن برهه، این علم به مقصد نیل به یک هدف، عملا
خدمت کرد. زبانها در ابعاد وسیع ) لاتین باستان، یونانی باستان، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی،
اسپانیایی، ایتالیایی و غیره( با شتاب و به طرز اجتناب ناپذیری از زبان اسلاوی ساخته شد. ساده است؛
چون اصلاحگران مواد اولیه ی متفاوتی نداشتند. بنابراین زبانهای اختراع شده همگی نشان اسلاوی بر
روی خود داشتند. ما در جلد دوم کتاب هفتم، چندین مدرک برای این گفته ارائه کرده ایم. ردپاهای زبان
اسلاوی از سوی مردمان قرن 20 – 18 که به تواریخ نادرست عادت کرده بودند، نادیده گرفته شده یا
کوچک نمایی (تحقیر) شد تا یکسان بودن زبان لاتین باستان و اسلاوی غیر ممکن به نظر برسد. گاه
شناسی نو، این تابو را می شکند.
اصلاحگران زبانشناس از چه روشهایی استفاده میکنند؟ ما چند تکنیک کشف کرده ایم که به نظر
کاملا ساده هستند. در زمانهای قدیم املای تعدادی از حروف اسلاوی وحتی موقعیت آنها برروی خط
تثبیت نشده بود. بعنوان مثال، حرف روسی (ш ) برای (ش) به شیوه های مختلف تلفظ میشد. وقتی
همین حرف به پهلو نوشته شود: E یا Э و زمانیکه به سمت پایین است М ، و یا تحریری te میشد. در
مناطق مختلف امپراتوری کبیر در املای حروف اسلاوی یکسان اختلاف اندکی وجود داشت که در عین
حال موجب هیچ مشکلی در خواندن نمیشد. در میان جمعیت اسلاو، تشخیص جهت حروف- به
دلیل وجود قواعد یکسان – مشکلی در درک افراد از متون نگاشته شده برای همدیگر ایجاد نمیکرد.

زبان شناسان بسیاری از این گونه املای معکوس را بسته و منجمد کرده و آنها را باستانی اعلام نمودند و
گفتند که هیچ وجه مشترکی با زبانهای اسلاوی ندارند. بدین ترتیب، عرف خوانش متون به رسم اسلاوی
کهن درهم شکست. نسل جوان بعدی- که در مدارس اصلاحگران به شیوه ی جدیدی تعلیم دیده بودند-
چیزی از قواعد خوانداری پیشین ندانستند. والدین آنان درگذشتند و متکلمان کهنه میراث زبانی به تدریج
ناپدید شدند. بدین ترتیب، مردم جدید به سرعت بازآموزی شدند و فرزندانشان مطمئنا در فضای قواعد
خوانداری جدید رشد کردند. بسیاری از متون کهن- از جمله متون اتروسکی- غیر قابل ادراک گشته به
دست فراموشی سپرده شدند. زمان زیادی برای چنین اصلاحات پیشرفته ای لازم نیست؛ یکی دو نسل
کافیست.
بعدها، زمانی که وظیفه ی سیاسی خلق زبانهای نوین در قرن نوزدهم به اتمام رسید، زبانشناسان
وضعیت ملی خود را بعنوان اصلاحگر از دست دادند و نقش شان در حد نگهداری زبانهای جدید تقلیل
یافت و علم زبان به حل مسائل داخلی هر زبان جدید متمرکز شد. در قرون نوزده الی بیست میلادی،
را با فرض اشتباه خاستگاه و قدمت آنها آغاز نمودند. نمونه ی » بازسازی تاریخ زبانهای باستانی « آنها
بارز آن، زبان لاتین است که آنرا- با فراموش کردن تمام آنچه که در طول 200 – 150 سال اخیر رخ داده-
به اعماق تاریخ فرستادند.
زبان فرانسوی، نمونه ای دیگر از تکنیک اصلاح طلبانه ی قرن 18 – 15 است. اجتماع مجبورشد تا صدای
بعضی از حروف یا تلفیقات را ادا نکند. مثا ل امروزی آن: بجای ادا کردن تمام حروف واژه ی Peugeot
آنرا ‘Pego’ تلفظ میکنند؛ در نتیجه، متن خوانده شده متفاوت از نسخه ی اصلی قدیمی است. این
تکنیک پیشرفته برای معدوم کردن آهنگ بسیاری از واژگان اسلاوی پیشین در حافظه اذهان مردم، کاملا
موثر بود.
زبانشناسان از دو روش برای خواندن استفاده کردند: از چپ به راست و همانند زبانهای فعلی اروپا؛ و
از راست به چپ مانند اعراب و یهودیان. اصلاحگران آنرا فعالانه استفاده میکنند. در بسیاری از شرایط
آنها جهت خواندن را تغییر دادند و در نتیجه کلمات اسلاوی قدیمی غیر قابل تشخیص شدند.

مطابق سنت روسی تکان دادن سر به بالا و پایین نشانه ی تایید و تکان دادن سر به طرفین نشانه ی مخالفت
است. اصلاحگران در خطّه ی بلغارستان کاری کردند که امروزه برای تایید سرتکان میدهند و برای
مخالفت، سررا به بالا و پایین میجنبانند.

ما تشابهات زیادی بین زبانهای اسلاوی و لاتین کشف کردیم. در حال حاضر تعداد 3570 کلمه ی
روسی در فرهنگ لغت همبستگی  ما موجود است. حداقل تقریبی 3500 گروه معنایی کلمات لاتین
، نزدیک به 2700 گروه کلمات انگلیسی وحدود 1170 گروه کلمات آلمانی از آنها نشات گرفته اند. ما
توجه ویژه ای به لاتین- که امروزه مبنای بسیاری از زبانهای غرب اروپاست- نمودیم. رویهمرفته
15800 کلمه در دیکشنری ما جمع شد که امروزه تصور میشود خارجی (لاتین، انگلیسی و …) باشند.
به عبارت دیگر، تقریبا 15800 لغت خارجی از 3570 گروه لغوی اسلاوی در قرون وسطی بوجود آمد.
بنابراین بطورمتوسط تقریبا 4 لغت خارجی از هر گروه واژهی اسلاوی بوجود آمده.( 4.4 = 3570 ÷ 15800 )
این مقدار از واژگان اولیه -حول و حوش 2800 یا حتی 3570 گروه معنایی که در لغتنامه ما موجود
است- ظاهرا برای ارتباط معنادار میان مردم قرون وسطی کافی بوده و مبین این است که این توازی ها
فراتر از اکتشافات ماست.

اصل مقایسه که ما بعنوان اساس دیکشنری همبستگی خود پیشنهاد کردیم، خیلی ساده است. اگرچه
به احتمال زیاد کاملا جدید است. ما به دنبال کلماتی گشتیم که همزمان در آوا و در معنا مشابه باشند،
بعنوان مثال، ما یک روش معادلاتی معنایی را پیشنهاد دادیم. اجازه دهید این ایده را توضیح دهیم.

اولا: ما در دیکشنری روسی- لاتین، در بین معانی ای که لغتنامه ها بعنوان معادل یک لغت روسی
میدهند، به دنبال کلمات اسلاوی و لاتینی که دارای معنای یکسان باشند، گشتیم. به عبارت دیگر، لغات
اسلاوی و لاتین مشابه، باید معنا و طنین تقریبا مشابهی داشته باشند. با حرکت قدم به قدم در میان لغات
لاتین، ما ترجمهی روسی آنها را با یافتن همزمان همبستگی و تشابه درمعنا و نیز در لحن و آوا تحلیل
کردیم.
ثانیا: ما پس از یافتن لغات همبسته که هم تشابه معنایی و هم تشابه آوایی داشتند، املای لغات را مثلا
با در نظر گرفتن حروف و صدایی که هر حرف داشت مقایسه کردیم. بعنوان یک نتیجه، حالت گذاری
که کلمات اسلاوی را به لاتین تبدیل میکرد آشکارتر شد. همزمان، مشخص شد که کدام صدا عینا به
کدام صدا تبدیل شده، کدام حروف سرپایین نوشته شده و کدام حروف تصویر آینه همدیگرند و غیره. در
نتیجه ما اغلب موفق به بازسازی تحولات لغوی واژه ها به لاتین شدیم.
به بیان دیگر، با معادل قراردادن دو کلمه از نظر معنائی- مانند یک کلمه ی روسی و یک کلمه ی لاتین-
معادله ی حاکم بر این تحول از جایگزینی حروف و صداها بدست میآید. روش معادلهی معنایی برای
بررسی سرمنشا بسیاری از زبانهای مدرن از ریشهی اسلاوی در آغاز عصر تاریخی قرن 14 – 16 مفید
است.
تعدادی از موارد همبسته (شبیه) توسط زبانشناسان قبلا مورد توجه قرار گرفت؛ اما تاریخ نگاری اسکالیژر
-که عملا چنین مقایساتی را مردود میداند– آنها را از بررسی و انجام کار در یک مقیاس کامل -مشابه
آنچه ما انجام دادیم- منع کرد.
ما توجه ویژه ای به همبستگی اسلاوی-لاتین نمودیم. ازآنجائی که ریشه ی لاتین در بسیاری از زبانهای
اروپایی وجود دارد، نشات گرفتن لاتین کلاسیک، از ریشه ی اسلاوی، محرز و مسلّم است. ما تعدادی
از ریشه های اسلاوی را در دیگر زبانهای اروپای غربی، اتوماتیک ارائه میکنیم.

زبان اسلاوی و لاتین

از گاه شناسی نو چنین برمیآید که نوشتن، همزمان با خلق زبانها ایجاد شد. مردم با یکدیگر نه فقط
شفاهی، بلکه نوشتاری نیز ارتباط برقرار میکردند. گفتگوگران، به کلمات نه فقط با صداهایشان، بلکه با
املایشان پی بردند. با این حال، در آن زمان، علامت گذاری با حروف میتوانست پیچیده باشد. این امر،
کلمات و اصوات را مغشوش میکرد. مردم با پیشوندها، پسوندها، ریشه ها و غیره نامانوس بودند؛ سپس
آنها فعل را به شکل کلی، آن طور که به نظرشان میرسید، درک کردند. تئوریهای زبانی ای که
بخشهای بی صدای کلمات را مطالعه میکرد، بعدها در قرون 19 – 17 پدیدار شدند.
کشف انطباق شمار زیادی از واژگان اسلاوی و لاتین با هم، از اهمیت خاصی برخوردار است. هر دو
گروه مورخان و زبان شناسان، بطور مشترک اذعان دارند که زبان لاتین بسیار قدیمی است. فرض بر این
است که زمانی که رومیان باستان به ظرافت از ریاضیات، شعر و قضا و قدر عالم به زبان شیوای لاتین
بحث میکردند، باقی مردمان اوراسیا -به استثنای یونانیان برازنده- در غارهای سرد و آکنده از دود آتش،
با تبادل حرکات نامفهوم و صداهای گوارشی ناراحت کننده میزیستند. هیچ اشارهای به زبانها و حتی
یک دستخط اسلاوی، در این تصویر اساسا نادرست نمیشود.
تئوریهای زبانی درخصوص منشا زبانها و تکامل آنها تماما برپایهی پیش پندارهای معلوم تاریخ
نگاری اسکالیژری بنا شد. با تعویض کرونولوژي، تئوریهای زبانی نیز از اساس دگرگون میشوند.
زبانشناسی، با استفاده از روشهای داخلی خودش نه تنها در تاریخگذاری دقیق، بلکه در عمدهی موارد،
حتی در نمونههای نسبی شکست خورد.
بدین ترتیب در دیکشنری لاتین– روسی، ما هریک از لغات لاتین و تمام مترادفهای روسی آنها را آنالیز
کردیم. معمولا چند مورد از این مترادفها وجود دارد . در تعداد زیادی از موارد بارز، ما یک کلمه ی
روسی پیدا میکردیم. تحریف هایی که قبلا گاهی به کلمه لاتین منتهی شده بود، به هنگام مقایسه ی
روسی اولیه و انعکاس لاتین آن -که مترادف و هم آوا با آن کلمه بود- چگونگی تبدیل اصوات موافق را
کشف کردیم. چنین به هم ریختگی هایی را میتوان مربوط به تنوع در املای بعضی حروف دانست. در
قرون 17 – 13 چندین الفبا برای استفاده وجود داشت. جایی که همان حروف همخوان (موافق) عموما به
یک روش نوشته میشد، اما موقعیت آنها نسبت به خط، گاهی متفاوت بود. یک حرف p میتواند به
صورت b و q و d نوشته شود، که بعدا به تبدیل حرف p به صداهای b و q و d منتهی شد. درپی
منجمدسازی زبانهای غربی جدید که از زبان اسلاوی نشات گرفته اند، چنین تفاوتهایی در کتب
درسی ثبت شد.
یک مثال: لغت لاتین mixito به معنی مخلوط، مخلوط کردن است. لغت اسلاوی اصلی آن احتمالا
‘мешать’ باشد که بصورت meshat – به معنی دیوارهای شهر، حصار قلعه، برج، دیوار- خوانده
میشود. این یک ایده را برمی انگیزاند که کلمه ی اصلی، لغت اسلاوی ТЫН بوده که مثل TYN در
روسی خوانده میشود. جاییکه تصادفا کلمه ی روسی СТЕНА که مثل stena بمعنی یک دیوار خوانده
میشود؛ از آن گرفته شده. به هنگام مقایسه ی ТЫН با انعکاس لاتینش MOENIA ما میبینیم که T
روسی در اینجا به M لاتین تبدیل شده است. دلیلش معلوم است؛ وقتی T روسی شبیه M نوشته میشود،
بعنوان مثال به شکل سه سیخ که یک میله روی آنها ست که عینا مثل m لاتین است. در چنین فرمی،
حرف صامت m -یا حرف T روسی با سه سیخ- قسمتی از کلمات لاتین میشود.

یک حرف را میتوان به طرق مختلف خواند.

فیلولوژیست هایی که تاریخ نگاری اسکالیژر به ارمغان آورد، گمان میکنند که تغییر آواها از یک حالت
به حالت دیگر و عدم درک (آشفتگی) در صداها، عمدتا در عصر پیش از نوشتن رخ داد. آنها این را
بخاطر تنوع تلفظ و ناشی از تنوع حنجره در انسانهای مختلف توجیه کرده و گفتند بدلیل اختلاط
حروف -که ناشی از تلفظ نزدیک آنهاست- نمیتوانیم درمورد انتقال آوایی صحبت کنیم. در بطن این عقیده
چنین فرض شده که زبانها، قبل از نوشتن به وجود آمده اند؛ اما مطابق گاه شناسی نو بسیاری از
زبانها همزمان با نوشتن پدیدار شدند و به همین دلیل، انتقال اصوات با اختلاط حروفی که بر روی کاغذ
نقش بست، ظاهر شد. همان حرف وقتی که به شیوهی دیگر بر روی خط نوشته شد، میتوانست به عدم
درک صداها منجر شود. از لحاظ نظری، انتقال حروف صامت نه تنها ممکن است، بلکه توسط ما در
حین حل معادلات معناشناسی آشکار شد. گاهشناسی اسکالیژری خیلی چیزها از جمله جوهر زبان را
معکوس کرد.
تعداد زیادی از همخوانیهای قابل توجهی را که ما، بین کلمات اصلی- اولیهی زبان روسی و لاتین
پیدا کردیم، نمیتوان حاصل تصادف دانست. حال این سوال سر بلند میکند که: کدام زبان، لغات را از
دیگری گرفته است؟ کدام زبان از زبان دیگر درست شده است؟ آیا کلمه ی لاتین PEDESTAL از
الحاق دو واژهی روسی PIATA بمعنی پاشنهی پا= PEDE و لغت STOL=STAL بمعنی میز درست
شده است؟ یا برعکس، دو کلمه قدیمی روسی PIATA و STOL مشتق از یک لغت خارجی عجیب
هستند که ناگهان سر از زبان روسی در آورده اند؟ به نظر ما واضح است که در این مورد هم- همانند
موارد متعدد دیگر- زبان لاتین وامدار زبان روسی است.
با گفتن این مورد، هنوز مفهوم کلی باقی مانده است؛ به عنوان مثال، کلمه ی لاتین
MUSCERDA=’myshinyi pomiot’ بمعنی فضله ی موش باحتمال زیاد، از تلفیق دو کلمه اسلاوی
MYSH+ SRAT(MOUSE+ CRAP) درست شده است. غیرمحتمل است که مراحل برعکس
اتفاق افتاده باشد: یعنی آن زبان باستانی لاتین، کلمه ی خوش آهنگ MUSCERDA را بعدا به دو
واژه ی اسلاوی МЫШЬ و СРАТЬ تفکیک کند تا حیات غیر مرتبط خود را آغاز کنند.
حقیقت دیگری که ما دریافتیم، این بود که گاهی اوقات، واژگان اسلاوی در نتیجهی مرتب سازی حروف
صامت درون یک لغت، به هنگام قرائت غلط، به واژه های غریبی تبدیل میشوند. حقیقت این است که
در قرون 16 – 11 ترتیب حروف در کلمه، فرم استواری نداشت. حروف- برخلاف آنچه ما امروزه انجام
میدهیم – به توالی بر روی خط نوشته نمیشدند؛ اما گاهی اوقات زیر همدیگر نوشته میشدند. حروف،
در بالا یا زیر همدیگر، با اختلاف در اندازه و تفاوت در شیب، پهلوی هم گذاشته میشد و یا برگردانده
شده و تصویر آینه ایشان نوشته می شد.
یک کلمه به فرم یک کپه ی کوچک از حروف رسم می شد؛ ترتیب خواندن میتوانست متفاوت باشد.
روش خواندن یک کپه، خواندن خط تصویری، با تشخیص مسیر منحنی شکلی است که چشم آن را با
گذر اجمالی به ترتیب از یک حرف به حرف دیگر دنبال میکند؛ بنابراین خواندن لغات مختلف خارج
از همان واژه هیروگلیف (تصویری) ممکن بود. (شکل 02) خطوط زیگزاگ که به صورت متوالی، از
نقاط سفید عبور میکنند، راههای مختلف خواندن پشته ی حروف را نشان میدهند.

تصویر 2

در اینجا به ردپای روش قدیمی ضبط کلمات به فرم نگاره واژه (هیروگلیف) میرسیم. همانطور که در
مصر باستان مشاهده میشود، اگر معنای متن فراموش میشد، تصویر مرکّب میتوانست از مسیرهای
مختلف خوانده شود.
ما یادآوری میکنیم که یک لغت از هر دو جهت راست به چپ و چپ به راست قابل قرائت بود. پس
بعنوان نمونه، لغت روسی КОЛОС ( میخ) و ЗЛАК ( غلات) ممکن است از همدیگر مشتق
شده باشند؛ زیرا وقتی به دقت با این قاعده خوانده میشوند، S میتواند به Z تبدیل شود. به علاوه که
آنها عادت داشتند کلمات را بدون حروف صدادار و فقط با حروف صامت بنویسند؛ پس به این خاطر
است که علامتهای صدادار آخر کلمه از همان قاعدهی حروف صامت تبعیت کند:

KOLOS= KLS– SLK=ZLK=ZLAK
احتمال دارد که کتاب مزامیر مسیحیت و کتاب مردگان مصر باستان واقعا یک کتاب باشند. آیا کدام
کتاب ارزشمند تراست؟ تاریخ، منشأ هردوی آنها را یکی میداند.
مردمی که احتمالا کتاب مزامیر را در فرم کم و بیش مدرن آن مینوشتند، در پیش روی خود یک متن
هیروگلیف قدیمی داشتند که با نقوش نگاشته شده بود. خواندن آن نقوش، مبهم و چندمعنایی بود؛ به
علاوه که معنای متن فراموش شده بود. در نمایش مصوّر و گویای کتاب مزامیر و بازگوییهای مکرر،
یک تصویر چند بار با کلمات توصیف شده است. کتاب مزامیر در مقایسه با متون بعدی که توسط
حروف، همتراز و با یک آرایهی منظم نوشته شدند، غیر معمول به نظر میرسد؛ به این دلیل است که
امروزه درک کتاب مزامیر در بعضی جاها دشوار است.
کتاب مزامیر احتمالا تا یک جایی توسط خود مسیح نوشته شده است. این کتاب بیانگر پریشانی های
مسیح در دوران شکنجه و آزارش پس از جلوس، و روزهای آخر قبل از اعدام وی است. تعدادی از کتب
مزامیر کلیسای قدیمی اسلاوی، ممکن است ترجمه نشده و اصل باشند. ما قبلا گفته ایم که مسیح زبان
اسلاوی را به خوبی صحبت میکرد.
بسیاری از تشابهات در حین مقایسه ی لغات نزدیک از چند زبان با هم پیدا شد.
همان طور که میبینیم، بسیاری از لغات روسی- که امروزه تصور میشود از لاتین باستان و دیگر
زبانهای خارجی گرفته شده اند- درواقع، از یک منشأ اسلاوی هستند؛ اما بعد فراموش شده اند. خواننده
میتواند این لغات را از دیکشنری ما پیدا کند. ما هم اکنون، فهرستی از این لغات و مثال هایی را در زیر
خواهیم آورد.

А) аборт, абстракция, авантюра, автор, агрессия, администратор, Адриатический, академия, аквариум, аккумулировать, акробат, акт, актер, активный, акустика, акция (as action), алебастр, алиби, алкоголь, альтиметр, амброзия (food of gods), аминь, амплуа (for example, of actor), ампула, ампутация, амуниция, анализ (in different senses), аналогия, анемия, аннулировать, аперитив, аплодисменты, апостол, аппетит, аппроксимация, апробация, аргумент, аргументация, арифметика, арка, Арктика, арктический, армия, арсенал, артерия, артикуляция,  артиллерия, артист, археология, архи- (as prefix in many words), архив, аспирин, ассимилиция,
ассистент, астеничный (person), астма, астрология, астрономия, асфальт, атака, атлет, атлетика, атмосфера, аудиенция, аура.

abo abstraktsiya, avantyura, avtor, agressiya, administrator, Adriaticheskiy, akademiya, akvarium, akkumulirovat’, akrobat, akt, akter, aktivnyy, akustika, aktsiya (as action), alebastr, alibi, alkogol’, al’timetr, ambroziya (food of gods), amin’, amplua (for example, of actor), ampula, amputatsiya, amunitsiya, analiz (in different senses), analogiya, anemiya, annulirovat’, aperitiv, aplodismenty, apostol, appetit, approksimatsiya, aprobatsiya, argument, argumentatsiya, arifmetika, arka, Arktika, arkticheskiy, armiya, arsenal, arteriya, artikulyatsiya, artilleriya, artist, arkheologiya, arkhi- (as prefix in many words), arkhiv, aspirin, assimilitsiya, assistent, astenichnyy (person), astma, astrologiya, astronomiya, asfal’t, ataka, atlet, atletika, atmosfera, audiyentsiya, aura.

Б) база, базис, бал, балет, баллон, бант, баптизм, баптист, барбекю, барометр, барьер, Библия, библиотека, бинт, блондин(ка), ботаника, бронза, брюки, бурлеск.

B) baza, bazis, bal, balet, ballon, bant, baptizm, baptist, barbekyu, barometr, bar’yer, Bibliya, biblioteka, bint, blondin(ka), botanika, bronza, bryuki, burlesk.

В) вакансия, вакуум, вальс, вектор, вентилятор, вилла, вояж.

V) vakansiya, vakuum, val’s, vektor, ventilyator, villa, voyazh.

Г) гараж, гардероб, гармония, гармоничный, гвардия, генеалогия, гениталии, геометрия, гидродинамика, гимнастика, гипербола (strong exaggeration), гипноз, гироскоп, глобус, годограф, горизонт, госпиталь, градус, граф, график, графика, графолог, грипп, гуманизм, гуманитарный.

G) garazh, garderob, garmoniya, garmonichnyy, gvardiya, genealogiya, genitalii, geometriya, gidrodinamika, gimnastika, giperbola (strong exaggeration), gipnoz, giroskop, globus, godograf, gorizont, gospital’, gradus, graf, grafik, grafika, grafolog, gripp, gumanizm, gumanitarnyy.

Д) дайджест, дантист, дегустация, делегат, делегация, деликатес, деликатность, демиург, демократия, демон, депортация, депутат, депутация, деструктивный, диагноз, диаграмма, диалект, диалектика, диалог, диаметр, диета, диктант, диктатор, дикция, динамо, динамика, дипломат, дипломатия, директор, дискретный, дискуссия, диспозиция, диспут, диссертация,
11
диссидент, диссипация, дистанция, дисперсия, дисциплина, доктор (scientific degree), драма.

D) daydzhest, dantist, degustatsiya, delegat, delegatsiya, delikates, delikatnost’, demiurg, demokratiya, demon, deportatsiya, deputat, deputatsiya, destruktivnyy, diagnoz, diagramma, dialekt, dialektika, dialog, diametr, diyeta, diktant, diktator, diktsiya, dinamo, dinamika, diplomat, diplomatiya, direktor, diskretnyy, diskussiya, dispozitsiya, disput, dissertatsiya, dissident, dissipatsiya, distantsiya, dispersiya, distsiplina, doktor (scientific degree), drama.

Ж) желе, жюри.

ZH) zhele, zhyuri.

З) зал, здание, зодчий.

Z) zal, zdaniye, zodchiy.

И) идентичный, идеология, икона, иконография, иллюзия, иллюстрация, император, империя, импотенция, импровизация, индекс (indicator in a book), индивидуум, индивидуальный, индульгенция, индустрия, инквизиция, инкрустация, инкубатор, инспекция, инспектор, инстанция, институт, инструкция, инструмент, инсульт, интеллект, интеллектуал, интеллигент, интервал, интерпретация, интродукция, инцест, инцидент, интенсивный, ипподром, ирония, ирригация, история, итерация.

I) identichnyy, ideologiya, ikona, ikonografiya, illyuziya, illyustratsiya, imperator, imperiya, impotentsiya, improvizatsiya, indeks (indicator in a book), individuum, individual’nyy, indul’gentsiya, industriya, inkvizitsiya, inkrustatsiya, inkubator, inspektsiya, inspektor, instantsiya, institut, instruktsiya, instrument, insul’t, intellekt, intellektual, intelligent, interval, interpretatsiya, introduktsiya, intsest, intsident, intensivnyy, ippodrom, ironiya, irrigatsiya, istoriya, iteratsiya.

К) калькулятор, кандидат, кардиология, капитальный, карета, карцер, каста, кастрация, катаклизм, каталог, катапульта, катастрофа, катеноид (mathem.), катет (mathem.), кинетика, кинематика, Кир (tsar), клавиатура, клавиши, клепсидра, клептомания (passion for theft), клиника, клипсы, коалиция, коллаж, коллапс, коллега, коллегия, коллектив, коллекция, коллизия, коллоквиум, колония, колонист, кома, комедия, комик, комический, коммутировать, коммутативный, комплект, композитор, конверсия, конвульсия, консилиум, конспирация, константа, конструировать, конструкция, консул, консультация, конституция, континуум (mathem.), контракт, контрибуция, контузия, кооперация,

корректор, коррекция, коррупция, косметика, космос, концепция, коньяк, кредит, креон, криминал, криптография, кристалл, критика, крокодил, кульминация, культ, культура, Купидон, курсировать, курсор.

K) kal’kulyator, kandidat, kardiologiya, kapital’nyy, kareta, kartser, kasta, kastratsiya, kataklizm, katalog, katapul’ta, katastrofa, katenoid (mathem.), katet (mathem.), kinetika, kinematika, Kir (tsar), klaviatura, klavishi, klepsidra, kleptomaniya (passion for theft), klinika, klipsy, koalitsiya, kollazh, kollaps, kollega, kollegiya, kollektiv, kollektsiya, kolliziya, kollokvium, koloniya, kolonist, koma, komediya, komik, komicheskiy, kommutirovat’, kommutativnyy, komplekt, kompozitor, konversiya, konvul’siya, konsilium, konspiratsiya, konstanta, konstruirovat’, konstruktsiya, konsul, konsul’tatsiya, konstitutsiya, kontinuum (mathem.), kontrakt, kontributsiya, kontuziya, kooperatsiya, korrektor, korrektsiya, korruptsiya, kosmetika, kosmos, kontseptsiya, kon’yak, kredit, kreon, kriminal, kriptografiya, kristall, kritika, krokodil, kul’minatsiya, kul’t, kul’tura, Kupidon, kursirovat’, kursor. Л) лампа, лампада, ларинголог (doctor), легальный, легитимный, лексика, лексикон, лектор, лекция, лидер, лингвистика, литера, литература, литератор, лицензия, логарифм, логика, люкс, люстра.

L) lampa, lampada, laringolog (doctor), legal’nyy, legitimnyy, leksika, leksikon, lektor, lektsiya, lider, lingvistika, litera, literatura, literator, litsenziya, logarifm, logika, lyuks, lyustra.

М) максимум, манипулировать, манипулятор, мания, мастурбация, математика, медик, мегаполис, медицина, мемуары, менструация, меридиан, метафора, метрополия, микроб, микроскоп, микстура, милитаризм, милиция, мимика, минимум, министр, министерство, минута, мираж, модуляция, монолог, монстр, монумент, мораторий, морфология, муниципальный, мускулы, мушкет, мушкетер.

M) maksimum, manipulirovat’, manipulyator, maniya, masturbatsiya, matematika, medik, megapolis, meditsina, memuary, menstruatsiya, meridian, metafora, metropoliya, mikrob, mikroskop, mikstura, militarizm, militsiya, mimika, minimum, ministr, ministerstvo, minuta, mirazh, modulyatsiya, monolog, monstr, monument, moratoriy, morfologiya, munitsipal’nyy, muskuly, mushket, mushketer.
13
Н) навигация, натура, натуральный, национальность, нация, некроз, нерв, нигилизм, нимб, ноль.

N) navigatsiya, natura, natural’nyy, natsional’nost’, natsiya, nekroz, nerv, nigilizm, nimb, nol’.

О) облигация, обсерватория, обструкция, окуляр, окулист (doctor), оккультизм, оккультный, оккупация, операция, оппозиция, оптика, оракул, оратор, оратория, орбита, оргия, орден (as an award or knights union), ординарный, ординарец, оригинал, орнамент, орнитолог, ортодокс, ортодоксальный, орфография, офтальмолог.

O) obligatsiya, observatoriya, obstruktsiya, okulyar, okulist (doctor), okkul’tizm, okkul’tnyy, okkupatsiya, operatsiya, oppozitsiya, optika, orakul, orator, oratoriya, orbita, orgiya, orden (as an award or knights union), ordinarnyy, ordinarets, original, ornament, ornitolog, ortodoks, ortodoksal’nyy, orfografiya, oftal’molog.

П) пакт, парад, паразит, парашют, пари’, пароксизм, парфюмерия, пассивный, пассионарность, паспорт, пасха, патриот, пауза, пацифист, паяцы, педагог, педиатр, пенальти (for example, in football), период, перипетии, перламутр, перлюстрация (of letters), персона, персонаж, персональный, перспектива, перфорация, петиция, пинг-понг, плантация, пластик, пластика, пластичный, плебей, плутократия, позиция, политика, полиция, понтон, популярность, постскриптум, потенция, поэма, поэт, прагматизм, презентация, президент, президиум, премия, премьер, препарировать, пресвитер, приватизация, приватный, прима, принцип, принципиальный, провинция, провокатор, провокация, прогноз, пролог, пропаганда, проспект, проституция, протеже, протектор, протекция, протест, прототип, процесс, процессия, публика, публичность, пудра, пульверизатор, пурпур, пьедестал.

P) pakt, parad, parazit, parashyut, pari’, paroksizm, parfyumeriya, passivnyy, passionarnost’, pasport, paskha, patriot, pauza, patsifist, payatsy, pedagog, pediatr, penal’ti (for example, in football), period, peripetii, perlamutr, perlyustratsiya (of letters), persona, personazh, personal’nyy, perspektiva, perforatsiya, petitsiya, ping-pong, plantatsiya, plastik, plastika, plastichnyy, plebey, plutokratiya, pozitsiya, politika, politsiya, ponton, populyarnost’, postskriptum, potentsiya, poema, poet, pragmatizm, prezentatsiya, prezident, prezidium, premiya, prem’yer, preparirovat’, presviter, privatizatsiya, privatnyy, prima, printsip, printsipial’nyy, provintsiya, provokator, provokatsiya, prognoz, prolog, propaganda, prospekt, prostitutsiya, protezhe, protektor, protektsiya, protest, prototip, protsess, protsessiya, publika, publichnost’, pudra, pul’verizator, purpur, p’yedestal.

Р) ратификация (of the agreement), ратуша, рацион, рациональный, революция, редис(ка), резекция (surgeon), резюме, реквизиция, реквием, рекорд, ректор, репрессии, рептилия, респиратор, республика, реферат, ритм, риторика, ритуал, родео (horse races).

R) ratifikatsiya (of the agreement), ratusha, ratsion, ratsional’nyy, revolyutsiya, redis(ka), rezektsiya (surgeon), rezyume, rekvizitsiya, rekviyem, rekord, rektor, repressii, reptiliya, respirator, respublika, referat, ritm, ritorika, ritual, rodeo (horse races).

С) салат, салют, сальто, санаторий, санскрит, саркофаг, сателлит, сатира, сатисфакция, сахар, сегмент, секрет, секта, сектор, семинар, семинария, сенат, серпантин, сертификат, сессия, симфония, симулировать, симуляция, сингулярность, сингулярный, синод, сир, скальп, скальпель, скандал, скарабей, скептик, скептический, скипетр, скульптура, скутер, смальта, соитие, солидарность, солярий, сомнамбула, социальный, спазм, спирт, спора, спорт, стабильность, стабильный, стагнация, сталь, станция, старт, статика, статичный, статус, статуя, стела, стерильный, стоик, стоический, стоматология, стратегия, структура, суббота, сумма, супер- (as a prefix to the words), схизма, сэр.

S) salat, salyut, sal’to, sanatoriy, sanskrit, sarkofag, satellit, satira, satisfaktsiya, sakhar, segment, sekret, sekta, sektor, seminar, seminariya, senat, serpantin, sertifikat, sessiya, simfoniya, simulirovat’, simulyatsiya, singulyarnost’, singulyarnyy, sinod, sir, skal’p, skal’pel’, skandal, skarabey, skeptik, skepticheskiy, skipetr, skul’ptura, skuter, smal’ta, soitiye, solidarnost’, solyariy, somnambula, sotsial’nyy, spazm, spirt, spora, sport, stabil’nost’, stabil’nyy, stagnatsiya, stal’, stantsiya, start, statika, statichnyy, status, statuya, stela, steril’nyy, stoik, stoicheskiy, stomatologiya, strategiya, struktura, subbota, summa, super- (as a prefix to the words), skhizma, ser

Т) такси, такт (that is rhytmically), тарелка, Тартар, театр, текстура, телескоп, темп, температура, теология, теорема, теория, терапия, терапевт (doctor), термометр, термос, тест, техника, технология, титры, толерантный, травма, трагедия, трактат, транзит, транквилизатор, транскрипция, трансмиссия, трансплантация, транспорт, трансфер, трибунал, тропик (on the globe), турбулентность, туризм, турист.

T) taksi, takt (that is rhytmically), tarelka, Tartar, teatr, tekstura, teleskop, temp, temperatura, teologiya, teorema, teoriya, terapiya, terapevt (doctor), termometr, termos, test, tekhnika, tekhnologiya, titry, tolerantnyy, travma, tragediya, traktat, tranzit, trankvilizator, transkriptsiya, transmissiya, transplantatsiya, transport, transfer, tribunal, tropik (on the globe), turbulentnost’, turizm, turist.

У) узурпация, урбанизм, урна, уролог (doctor), утилизация.

Ф) фабрика, файл, фаланга, фаллос, фальсификация, фальшь, фамильярность, фанатик, фанатизм, фараон, фармакология, фармацевтика, физика, физиология, филе, филология, финал, финиш, флаг, флот, флотилия, флуктуация, форма, форт, фортификация, фракция, фронт, фрукт, фундамент, фурия, фут, футбол.

U) uzurpatsiya, urbanizm, urna, urolog (doctor), utilizatsiya

F) fabrika, fayl, falanga, fallos, fal’sifikatsiya, fal’sh’, famil’yarnost’, fanatik, fanatizm, faraon, farmakologiya, farmatsevtika, fizika, fiziologiya, file, filologiya, final, finish, flag, flot, flotiliya, fluktuatsiya, forma, fort, fortifikatsiya, fraktsiya, front, frukt, fundament, furiya, fut, futbol.

Х) харизма, хартия (as document and paper), хиромантия, холл, хроника (historical), хронический (for example, sick), хронология, хронометр, хрусталь.

KH) kharizma, khartiya (as document and paper), khiromantiya, kholl, khronika (historical), khronicheskiĭ (for example, sick), khronologiya, khronometr, khrustal’

Ц) ценз, цензура, центр, “цивильный” (for example, suit), циркуляция, цитадель, цитата, цитировать

TS) tsenz, tsenzura, tsentr, “tsivil’nyy” (for example, suit), tsirkulyatsiya, tsitadel’, tsitata, tsitirovat’.

Ш) шампанское, ширма, шкала, школа, шрифт, штамп (stamp), штандарт.

Š) šampanskoe, širma, škala, škola, šrift, štamp (stamp), štandart.

Э) эдикт, экзальтация, экскременты, эксперимент, эксперт, экспорт, экспроприация, экстаз, эластичный, элеватор, элегия, эллипс, эмпирика, эмпирический, энергия, энергичный, энциклопедия, эпиграф, Эрот (Eros), эротика, эрудит, эрудиция, этап.

E) edikt, ekzal’tatsiya, ekskrementy, eksperiment, ekspert, eksport, ekspropriatsiya, ekstaz, elastichnyy, elevator, elegiya, ellips, empirika, empiricheskiy, energiya, energichnyy, entsiklopediya, epigraf, Erot (Eros), erotika, erudit, eruditsiya, etap.

Ю) юмор, юрист, юридический, юстиция.

YU) yumor, yurist, yuridicheskiy, yustitsiya

و غیره….
بیایید درمورد سانسکریت حرف بزنیم. ما در کتاب قزاق های آریائی: از روسیه تا هند تلفیق هایی در
دیکشنری تشابهاتمان بین روسی و سانسکریت فراهم کردیم.
(همچنین سایت کرونولوژیا را ببینید). در کتاب حاضر، لینک هایی برای مطالعات نویسندگان الحاق
کرده ایم.
لازم به ذکر است بگوییم نزدیکی تنگاتنگ روسی و سانسکریت برای متخصصین شناخته شده است؛ با
این حال از قرن نوزده تاکنون درخصوص این ارتباط نزدیک، صدایی بلند نمیشود. آنان وانمود میکنند
که این امر- که زبان سانسکریت قرن ها قبل از پیدا شدن اسلاوها وجود داشت- مسلم است.
بنابراین، در واقع با پذیرفتن اینکه سانسکریت باستان منشأ زبانهای هندواروپایی است، در آن واحد
مورخان از هر بحثی پیرامون هویت آزمایی این زبان با اسلاوی باستان پرهیز میکنند. پس پیداست که
در ریشه ی بسیاری از زبانهای باستانی و مدرن، زبان اسلاوی قرار دارد و مورخان نمیتوانند اجازه دهند
که چنین اتفاقی بیفتد. به همین دلیل آنها با والد خواندن سانسکریت به جای زبان اسلاوی باستان، این
جایگزینی دغلکارانه را انجام میدهند.
تکرار میکنیم که ما این شباهت ها را بدون ملاحظات ریاضی پیدا کردیم. چنین شباهت هایی
گاهی ناپایا هستند و ما روی آنها اصرار نمی ورزیم. مشکل این است که درک کلمات باستان و تصور
از آنها، می تواند در انتقال از یک زبان به زبان دیگر موثر باشد. چه چیزی تحلیل را پیچیده میکند؟
خواننده باید این نکات را مدّ نظر داشته باشد.

i http://chronologia.org/en/nch7_2_russian_roots/index.html
http://chronologia.org/en/nch7_2_russian_roots/abstract.html
http://chronologia.org/en/nch7_2_russian_roots/foreword.html
http://chroniquesdurecentisme.blogspot.de/2015/05/des-chiffres-romains.html?m=1
http://chroniquesdurecentisme.blogspot.de/2015/05/origine-du-mot-juif.html?m=1

دیدگاهتان را بنویسید